نقدی بر«شکار زمستان رزفام» اثر رضا درخشانی در بیست و چهارمین حراج تهران

نقدی بر«شکار زمستان رزفام» اثر رضا درخشانی در بیست و چهارمین حراج تهراننقدی بر«شکار زمستان رزفام» اثر رضا درخشانی در بیست و چهارمین حراج تهران

اسب در آثار رضا درخشانی همراه با تاریخ حیات انسان در تاخت و تاز است.

«اسب در ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی جایگاهی ویژه دارد.در متون اوستا و ادبیات باستانی ایران ،هیچ حیوانی به شکوه و زیبایی اسب توصیف نشده است».

شکار زمستان زرفام / رضا درخشانی/۱۳۹۸ /  رنگ‌روغن و خمیر طلایی روی بوم/  دو‌لته‌ای، هر لت ۲۲۰×۱۹۰، در مجموع ۴۴۰×۱۹۰ سانتیمتر/قیمت تخمینی:۱۴ - ۱۲ میلیارد تومان/ قیمت فروش:۱۵,۴۰۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان زمان و مکان فروش: مهر۱۴۰۴ بیست و چهارمین حراج تهران

اسب همواره همراه انسان بوده است .

آثار تاریخی به جا مانده در نقش برجسته ها،نقوش حک شده روی مهرها و…حاکی از آن هستند.

همچنین در فرش نقش اسب به وفور یافت می شود.

گاهی در جایگاه مرکب شکارچی و‌گاهی به شکل اساطیری و در پیوند با کهن الگوها.

در اثر رضا درخشانی در کادری وسیع و نورانی که به مدد استفاده از رنگ های طلایی ست و رنگ هایی که بین پیدا شدن و محو شدن زنده و جان افزا هستند گروهی از حیوانات چهار پا سرخوشان و دست افشان بافتی سیال در تابلو ایجاد کرده اند.

حیوان-اسبی که با مرکب خویش شوری را از بطن تاریخ ایلیاتی، اسطوره ای و گله آغازین بیرون می‌کند و با شوخ طبعی رنگ و صلح در سطح پیش روی بیننده قرار می دهد.

حتما که نمی توان در مرور این اثر از نگارگری ایرانی غافل ماند و از اولین نقش های ترسیم شده توسط انسان در غارها.

چیزی که در اینجا از بار آرکاییک اثر به منزله سنگینی روی شانه های بشر می کاهد و بر روانی و معصومیت بازنمایی شده می انجامد همانا عدم ساخت و ساز و پرداخت های طراحی گونه است.

اسب ها که شکار گروهی را و بزم و حتی رقابت گروهی را به نمایش می گذارند به قدری در شکل خود خلاصه می شوند که شمایل اسب - حیوان - سوار دیده می شود.

صحنه ای منتزع شده از ناخودآگاهی مجرد ،پالایش یافته که در پناه رنگ های گرم (زر‌د،طلایی) هیجانی بومی را القا می‌کند.

«سمبل معمولا بر آن است تا اموری را عینی کند».

اسب با معانی نمادین از قبیل :

عزت نفس، آزادی، غرور، سرسختی و سرعت است. ایرانیان باستان برای گردش خورشید در آسمان اسب را قربانی می کردند.

در برخی پژوهش ها آمده است که خدایان قبل از آن که نقش انسانی به خود گیرند به شکل حیوان متجسم می شدند.

در اثر رضا درخشانی نقش مایه اسب منبعث‌از پیش زمینه ای است که صورت تصویری یافته است.

نقطه شروع و‌پایانی در تابلو وجود ندارد ،هر اتفاقی که در بخش پیشین اثر در حال رویداد است در مرکز و در قسمت های بالاتر هم،همان است.

گاها تفاوت در اندازه و تناسبات است که احساسی از دوری ،نزدیکی را نمایان می سازد.

به مثابه متن (شعری) که از ابتدا تا انتها خوانده می شود بارها و در پایان خواننده به دنبال طرح سوالی ست اما سوال طرح نمی شود در واقع پرسش در اجزا اثر به پاسخ تبدیل می شود ،یکسان پیش می رود اما مدام جای برگشت را باز می گذارد.

روحیه اقوام در این اثر، مقوم  جغرافیایی است که از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب ادامه دارد.

بیننده لزوما لباس های جنوبی پر زری و برق و یا سوزن دوزی های سیستان و بلوچستان و یا لباس های عشایر را نمی بیند اما روح طرح ها و نقش هایی را ملاحظه می کند که در تمام آنها حضور دارند.

سوار بر اسب چهره ندا رد،جزییات ندارد اما لحن دارد.از خاور دور تا نزدیک را استیلیزه می کند  ودر قاب می نشاند.

«در آثار زرتشتی میترا مظهر فروغ ایزدی ،گردونه ای زرین با چهار اسب سفید تک رنگ که از مظاهر خاک،باد ،آب و آتش و عناصر تربته هستند،سم دستان آنها زرین و سم دو پایشان سیمین است و همه را لگام و دهنه ای است که به چنگکی شکافدار،خوش ساخت و از فلزی گرانبها می پیوندد و بدین شان اسبان در کنار هم می ایستند. مهر در گردونه پیوسته از خاور به باختر می تازد و یا این گردش ،زمان را به حرکت در می آورد. آناهیتا یا ناهید، ایزد نگهبان آب، نیز در سرودههای زرتشتی بصورت بانویی تصویر شده که چهرهای زیبا و جوان دارد و بر گردونهای زرین با چهار اسب ورزیده سفید که مظاهری از ابر، باران، برف و ژاله هستند در آسمان می تازد. سروش پیك ایزدی نیز در سروده های  زرتشتی چهار اسب راهوار سفید، روشن و درخشان و پاك دارد. این اسبان تندروتر از اسبان دیگر هستند. در اوستا فقراتی وجود دارد که در آنها داشتن گردونه و اسب، آرزو شده و دارایی آنها نیز در ردیف اموال و زن و فرزند و زندگی خوش و خرم داشته شده است».

  در آثار هنری دوره های متعدد تصویر  اسب بر سفال، حجاری، ظروف سیمین و مسین، پارچه و فرش به اندازه قدمت بشریت تاریخ دارد. به روایت تاریخ ماد «در حفاریهای باستانشناسی در مناطقی از قبیل تپه سیلك در کاشان، چغازنیبل در شوش و حسنلو در آذربایجان آثاری مرتبط با اسب به دست آمده است» . کشف ابزارآلات مرتبط با اسب در اواخر هزاره سوم تا هزاره اول ق.م در لرستان حاکی از اهمیت اسب در زندگی مردم این منطقه است. نقش اسب بر دهانه غار در کوهدشت لرستان شاهد دیگری بر اهمیت اسب در این منطقه است.

«هیچ یك از اشیای دوران پیش از تاریخ و بخشی عظیم از نقش و نگار آثار دوران های  تاریخی نخستین جنبه تزئینی صرف و به اصطلاح «دکوراتیو» نداشته و جملگی برآمده از نیازها و باورها و آئین ها بوده  است» نقش مایه های نقاشی رضا درخشانی  با اسب متاثر از یك پیوند معنوی و توتمیسمی است. «اسب این حیوان نمادین رام شده، بخصوص برای ارتشتاران و جنگاوران تا حد یك توتم گروهی تقدس پیدا میکند؛ تا آنجا که برنام بسیاری از پهلوانان شاهنامه، واژه «اسپ» است» . نام هایی چون گرشاسب (دارنده اسب لاغر)، ارجاسب (دارنده اسب ارجمند یا دارای اسب پر ارج و بها)، لهراسب (دارنده اسب تندرو)، ویشتاسب یا گشتاسب (دارای اسب از کار افتاده)، جاماسب یا تهماسب (دارنده اسب خوب)، گشتسب (دارای اسب نر و دلیر) و بیوراسب از نامهای اژی دهاك به معنای دارای ده هزار اسب اشاره کرد . «دوواسپ» (واژه ای که بعدها به لهراسب دگرگون شد) یعنی دارنده اسب تیزرو و نیز «دوواسپ یشت» نام یشتی در اوستا است. او صاحب اسبانی زین شده است که گردونه های گردان و پرخروشش را می کشند؛ ایزدان سروش و مهر نیز دارای چنین گردونه هایی اند. در روایت های شاهنامه «پیوستگی وجودی اسب و پهلوان تا آنجاست که رستم و رخش را در یك گور قرار می دهند که این می تواند نمادی از وحدت جسم قهرمان و اسبش باشد، رسمی که آنرا متعلق به جنگاوران سکایی دانسته اند» نام کماندار داریوش aspacana به معنی «اسب دوست» آمده است»

  تصویر صخره نگاری  شکار با تیر ‌کمان به دست آمده از کوهدشت لرستان در این اثر دیده می شود.

همچنین دیوار نگاره اوراپوس نبرد میترا در دوره اشکانی و همچنین نقش برجسته بیستون .

نگاره ای از نسخه ظفرنامه شکارگاه تبریز به سال ۹۳۵ هجری قمری .

در اثر درخشانی برزخ و دوزخ در نوردیده شده است و بهشت ایرانی که خصوصا در فرش ایرانی متجلی می شود.

در بررسی جایگاه اسب در اساطیر تا بررسی سیر تاریخی آثار هنری تداوم و پویایی این نقشمایه محسوس است.

تابلوی «شکار زمستان زرفام‌ » میدانی از شکوه ادبیات و تصویر (نقاشی) است.

گفتگویی که سابقه ای دیرینه دارد. صحنه های رزم و بزم و شکار بر گرفته از داستان ،شعر در دوره های مختلف تاریخی دستمایه مستندی برای نگارگران،نقاشان و…بوده است.

بی هیچ متن مکتوبی می توان نقاشی کرد اما به محض عینیت یافتن جهانی از ذهن هنرمند چون تیری از کمان رها می شود که لاجرم به ریشه های جمعی و فردی او باز می گردد.

رضا درخشانی از این قاعده مستثنی نیست و در اثر خود صحنه ای را به اجرا در می آورد که  درامی تاریخی است ،جریانش متوقف نمی شود و حرکت جز لاینفک آن است.

نقشمایه های اسبِ پریمیتیو شده بخش های مختلف تاریخ را به هم وصل می کند.

و هر اسب تریبونی  برای  انسانی است که در جستجوی خاستگاه آفتاب از سویی به سویی می تازد.

 

نویسنده: آیسا حکمت