زندگی بعد از مرگ در انیمیشن روح (soul)

زندگی بعد از مرگ در انیمیشن روح (soul)

پیکسار را می‌توان «خانه نوابغ» دانست و شخص «پیت داکتر» در این بین قطعا یکی از نابغه‌های مهم این استودیو است؛ مردی که شرکت هیولاها، بالا (UP) و عنوان درون بیرون Inside Out را ساخته و کارنامه بسیار درخشانی در این استودیو برای خود خلق کرده است.
انیمیشن Soul جدیدترین کار او است که به مساله مرگ، زندگی و دنیای ما انسان‌ها پرداخته است؛ موضوعی که در کمتر انیمیشنی با این صراحت درباره آن می‌شنویم. اما Soul این مفاهیم را چطور به نمایش در آورده و در نهایت ماحصل کار چه شده؟

جو گاردنر (با صدای جیمی فاکس) یک معلم موسیقی در یک مدرسه معمولی است و با اینکه از کارش راضی به نظر می‌رسد اما رویای بزرگتری در سر دارد: اینکه بتواند روزی در یک گروه موسیقی خوب بنوازد و شب‌ها را با آنها به سر کند. این مرد میانسال مجرد اما تا به امروز بخت و شانسی همراهش نداشته و مادرش نیز اصرار دارد که یک کار با حقوق ثابت و بیمه برای خودش دست و پا کند تا زندگی‌اش به درستی پیش برود.

اوضاع زمانه دگرگون می‌شود که بالاخره به واسطه یکی از دانش آموزان قدیمی جو، او می‌تواند با یک گروه کوچک همراه شود و تصمیم گرفته می‌شود تا در همان شب، اولین اجرایشان روی صحنه برود. جو در پوست خود نمی‌گنجد و در خیابان‌های شلوغ نیویورک می‌دود و در نهایت با افتادن در یک چاه عمیق، می‌میرد.

در قسمت Great After که جهان پسابرزخی است نیز برای آغوش گرفتن مرگ، یک نور بزرگ در تاریکی طراحی شده که پله برقی به سمت آن می‌رود. این طرح و شمایل از مردن نیز مستقیما به دین و مذهب خاصی اشاره ندارد و باوری است که در میان اکثر مردم وجود دارد: نوری در تاریکی و به کام مرگ فرو رفتن. پیکسار این بخش را کمی ترسناک خلق کرده و مانند Inside Out خیلی صریح به این مسائل می‌پردازد و نمی‌خواهد الکی دروغ بگوید. قسمتی که ارواح به سمت مرگ پیش می‌روند برای عده‌ای ترسناک است و برای عده‌ای نیست، درواقع تاکید می‌شود که مرگ برای عده‌ای وحشتناک است و ترسیدن از آن اشکالی ندارد. همانطور که در Inside Out گفته شد که گریه کردن اشکالی ندارد.

افراد زیادی هستند که دقیقا نمی‌دانند می‌خواهند با زندگی چه کنند. کسانی که از هیچ شغل و حرفه‌ای خوششان نمی‌آید و از همه چیز بیزار هستند. آنها دنیا را حوصله‌سربر می‌دانند و می‌خواهند پول گنده‌ای به صورت مفت به دستشان بیاید و زندگی‌شان را انجام دهند و یا برخی از آنها این انتظار را هم ندارند و می‌خواهند فقط روزمرگی‌هایشان بگذرد و تمام شود.

قهرمان داستان (جو) نیز مردی میان سال است که جزو معدود روح‌هایی در تاریخ بوده که می‌خواسته به زمین برگردد (هرچند این موضوع کمی عجیب به نظر می‌رسد). او تازه Sparkle خود را در زندگی به مرحله عملیاتی رسانده و نمی‌خواهد مسیر تازه زندگی‌اش را در دنیای پس از مرگ سپری کند. او مردی است میانسال که به نظر می‌رسد زندگی عاشقانه خاصی هم ندارد و هنوز پسر مامانش است.می‌توان گفت او چشمش را به تمام دیگر زیبایی‌های جهان بسته و صرفا به تک رویایش فکر می‌کند.

جو عاشق موسیقی است و آجرهای زندگی‌اش را بر پایه این عشق نهاده است. مادرش به او می‌گوید که موسیقی و عشق او به این هنر، برایش صبحانه روی میز نمی‌چیند و جو می‌گوید که «پس من صبحانه نمی‌خورم». او نمونه آدم موفقی است که دنبال راه دلش رفته و واقع‌بینانه با این مساله برخورد می‌کند.

در دنیای برزخ گونه انیمیشن، افرادی وجود دارند که در زندگی خود گیر کرده‌اند. برخی از این گیرها یک حواس پرتی است (درست مانند وقتی که مغز به یکباره خالی می‌کند و تهی از هیچ چیزی می‌شود. مانند لحظه‌ای که بدون هیچ فکری به دیوار زل می‌زنیم) و برخی از آنها حادتر است و به نوعی معنای اسارت دارد. نمایش هر دوی این «گیر کردن»ها به زیبایی انجام شده. در اولین حالت، روح انسان دور یک هاله تنیده می‌شود که با یک سوزن بادکنک می‌ترکد (مثل لحظه یک بشکن و پریدن شما از حالت زل زدن) و در دیگری که مساله عمیق تری در جریان است، هاله‌ای از سیاهی و هیولا شکل دور انسان را فرا می‌گیرد. افرادی که اسیر مال و منال دنیا شدند و یا با افکار پوسیده خودشان را می‌خورند. این افراد نیازمند کمک بیشتری از اطرافیان خود هستند و باید برایشان کاری کرد تا از این هیولای سیاه رهانیده شوند و با یک بشکن کارشان حل نمی‌شود.

داستان Soul از این بخش به بعد به چند قسمت تقسیم می‌شود، وقایع دنیای برزخ مانند انیمیشن (که از آن با عبارت Great Before یاد می‌شود) و سرک کشیدن به مناطق مختلف این سرزمین جادویی و بازگشت به زمین و… جو گاردنر که ناگهانی مرده قصد دارد هرجور شده به زندگی برگردد و در این راه باید با روح متولد نشده‌ای به اسم ۲۲ (با صدای تینا فی) همکاری کند تا بلکه بتواند دوباره پا به کره خاکی بگذارد.

انیمیشن Soul دو کاراکتر بسیار خوب دارد که صداپیشگی ماهرانه‌ای در پشت آنها قرار دارد. بقیه صداپیشگان نیز کاری جادویی کردند و همگی ماموریت‌شان را به بهترین نحو انجام داده‌اند. به جرات می‌توانیم بگویم از نظر موسیقایی نیز این انیمیشن مانند یک بمب رنگارنگ ترکانده است. شاید بتوان گفت از زمان فانتازیا تا به امروز، در هیچ انیمیشنی از دیزنی، موسیقی تا به این حد در خدمت تصویر نبوده است. برخی از شخصیت‌ها مانند «تری» (روح حسابدار که به زور بتواند لقب شخصیت منفی ماجرا را به خود بچسباند) یک تم موسیقایی دارند که دقیقا همخوان با خلق و خویشان است. تقریبا تمامی صحنه‌ها با موسیقی همراه است و این قطعات برای این سکانس‌ها ساخته شده‌اند به طوری که حذف آنها به شدت به لذت بصری انیمیشن ضربه وارد خواهد کرد. حتی COCO که اثری موزیکال از پیکسار به حساب می‌آید، تا این حد با موسیقی بازی نکرده است.

تیزر فیلم روح را ببینید، حتما راغب می شوید تا فیلم را به طور کامل ببینید.