نقاشی موازی طبیعت نقش می بندد. موازنه ای که گرچه برداشتی از برداشت هاست اما به همین نسبت در تناسب با نگاه شخصی نقاش به طبیعت است که از درون میجوشد.
منظره پردازی در همه دوران مورد توجه هنرمندان و خصوصا نقاشان بوده است.
درخت عنصری مادر در طبیعت که در آثار ادهم ضرغام نیز دیده می شود.
در آثار دوره هخامنشی چه در حجازی ها و چه در مهرها گونه های مختلفی از درخت دیده می شود. درختان سوزنی شکل، گل دار با هاشورهای ساده که علاوه بر کارکردهای تزئینی جنبه نمادین نیز می یایند مانند نماد شاه و طبیعت.
در خت های موجود در مجموعه آثار مورد نظر، شکوهمند و متواضع هستند. در قیاس و برای روشن تر شدن این مطلب به نمونه هایی اشاره میشود.
مزرعه چاودار | ایوان شیشکین
تابلوی مزرعه چاودار اثر ایوان شیشکین نقاش روس گستره ای از طبیعت را پیش روی بیننده میگذارد که گویا همه روزی از آن عبور کرده و یا عبور خواهند کرد. انسانی در آن اثر نیست اما درختان چنان شکوهمند و سربلند به نظر می رسند که اعتماد و شور و پناه را در جان زنده می کنند.
همچنین دره ددهام اثر جان کانستبل نقاش رمانتیک اهل انگلیس .
دره ددهام | جان کانستبل
در مقایسه با اثر شیشکین ، درختان گرچه شورمندانه فریاد می کشند ولی روح سلحشوری کمتری دارند اما به زیبایی .
به عبارتی در اینجا درختان سیاسی تر می شوند و در اثر شسشکین حماسی تر. در مجموعه ی خاطرات طبیعت
طبیعتِ گزینش شده ای از منظره ای وسیع تر است.
در کادر آسمان سر جایش است، زمین سر جایش است در این بین درختان کاراکترهای اصلی هستند یا می شوند، با دور و نزدیک تر شدن فاصله ببیننده به اثر.
نگاه امپرسیونیستی از پیش تعیین نشده ای که در مرز مواجهه با درخت، شکل نمادین را کم رنگ می کند و سرور و سرمستی را همراه با خط گذاری، لکه گذاری و جا گذاری ها هویت اثر را کمکم متفاوت می کند.
عناصر طبیعی در ظاهری آرام به گونه ای در حال بر کنده شدن از خاک هستند. به نقل از سزان: « باید همواره به پدیدارها بازگشت و به جهان مرئی وفادار ماند، چرا که واقعیت و وجود در جهان مرئی است».
نقاش تلاش میکند آنچه هست را به آنچه می بیند تبدیل کند .
وحدت، هماهنگی وخویشاندی «بود» و «نمود» در نقاشیِ مسیری که هنرمند طی می کند.
آثارِ اهم ضرغام
درخت در مجموعه حاضر یکی از نمودهای ممکن از درخت واقعی را عیان می سازد. ولی تصویر واقعی درخت نیست. تاثر پذیری و تاثر نگاری در ذات آثار امپرسیونیست ها وجود داشت و بر این عقیده استوار بودند که « به غالب چیزهایی که می بینیم توجه دقیقی مبذول نمی داریم و تنها انطباع و تاثری گذرا از نمود آنها را دریافت می کنیم».
سطح شدگی و تخت شدگی منظره و نحوه چینش عناصر در آثار ضرغام حاصل چنین نمودی ست.
آثارِ اهم ضرغام
در نگاه رنسانسی تصاویر به عمق می روند و در امپرسیونیسم به سطح می آیند . نوعی جداشدگی «میمه سیس وار» از طبیعت. به زعم مانه «بیننده باید به سطح تخت بوم بنگرد و نه از طریق آن».
شکل های هندسی مربع، مثلث و دایره ای شکل و تبدیل آنها به بوته گل، خار، ردیفی از رُستنی ها، گروهی از درختان و … همان اتفاقی ست که در آثار امپرسیونیست ها رخ می داد.
کنراد فیلدر در نظریات خود هنرهای تجسمی را «مرئیت ناب» می نامید یعنی هنرها امر مرئی را به تصویر نمی کشند بلکه مرئی می کنند. پرداختن به نور و رنگ و حل شدن در حقیقت لحظه ای و انحلال در مقوله زمان در ترکیب بندی های طبیعی دیده می شود.
درخت ودرخت گون ها در اینجا دیگر کیفیت مادی خود را به ببینده القا نمی کنند بلکه نمودی از آنچه نقاش می بیند ارایه می کند و تعاریف از پیش تعیین شده را کنار میگذارد و در تقاطع نقاط نورانی ایجاد شده بین گل ها، گیاهان، آسمان و زمین چون پولک هایی رها شده به تعریف نگاه خویش از جهان می پردازد.
در آثار ادهم ضرغام روابط متنی ، گرچه از متن های قبلی عبور میکند به دنبال یافتن متن جدید خود است.
آثارِ اهم ضرغام
آثار ادهم ضرغام
حتی در برخی رنگ ها غیر توصیفی (یکی از ملاک ها) می شوند و از مرز امپرسیونیست به فوویسم ورود می کنند، ظریف و زیر پوستی.
همه عناصر به دنبالِ جستجوی چیزی هستند، منتظرند و در حال حرکت.
باد ،نور، نفس های عمیق و رازی که پشت آنها سکوت کرده است.
خاطرات طبیعت در خاطر طبیعت معنی می یابد و در خاطر نقاش محملی ست برای خیالی که از طبیعت ذهنی اوگذشته است.
“من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم،نمی دانم
امید روشنائی گر چه در این تیره گیهانیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید
سرود فتح می خوانم
و می دانم
تو روزی باز خواهی گشت”
فریدون مشیری
نویسنده :آیسا حکمت