تماشا تجسمی‌تیوب

هوش مصنوعی، NFT و رؤیای تصویر؛ آغاز عصر جدید در تاریخ هنر

هوش مصنوعی، NFT و رؤیای تصویر؛ آغاز عصر جدید در تاریخ هنر

 

در یک نگاه مقایسه‌ای تاریخی می‌توان گفت که از قرن پانزدهم تا پایان قرن نوزدهم، در مجموع حدود ۲۰ تا ۳۰ میلیون اثر تصویری در جهان خلق شد؛ آثاری شامل نقاشی‌ها، چاپ‌سنگی‌ها، گراورها، پوسترها، مینیاتورها و تصویرگری‌های کتابی که پایه‌های هنر تصویری بشر را شکل دادند. در قرن بیستم، با گسترش فناوری چاپ، عکاسی و گرافیک، این رقم به حدود یک تا سه میلیارد تصویر چاپی و دیجیتال هنری رسید؛ رشدی که بازتاب توسعه رسانه‌ها و صنعت نشر بود. اما در سه سال اخیر، از ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۵، تنها به‌واسطهٔ هوش مصنوعی، بیش از ۴۰ میلیارد تصویر تولید شده است؛ رقمی حیرت‌انگیز که از نظر کمیت، حدود ۱۰ تا ۱۵ برابر کل دو قرن گذشته برآورد می‌شود، هرچند از نظر کیفیت هنری و ارزش زیباشناختی، هنوز فاصله‌ای عمیق میان تصویر ماشینی و تصویر انسانی باقی است.

تا پایان سال ۲۰۲۵، حجم تصاویر تولیدشده با هوش مصنوعی به سطحی بی‌سابقه رسیده است. برآوردها نشان می‌دهد که پلتفرم Stable Diffusion به‌تنهایی بین ۱۲ تا ۱۵ میلیارد تصویر تولید کرده و همچنان سهم عمده‌ای از بازار جهانی را در اختیار دارد. پس از آن، Midjourney با حدود ۴ تا ۵ میلیارد تصویر و بیش از ۱۵ میلیون کاربر فعال جایگاه دوم را دارد، در حالی که DALL·E محصول شرکت OpenAI از سال ۲۰۲۱ تاکنون حدود ۲ تا ۳ میلیارد تصویر تولید کرده است. Adobe Firefly نیز طبق اعلام رسمی در کنفرانس MAX 2024، از مرز ۷ میلیارد تصویر عبور کرده و نشان داده است که ابزارهای تجاریِ سازمان‌یافته نیز در این رقابت سهم بالایی دارند. در کنار آن‌ها، پلتفرم‌های رایگانی چون Craiyon (DALL·E mini) با حدود ۲ میلیارد تصویر و مجموعه ابزارهای تازه‌ای نظیر Leonardo AI،Ideogram و Runway که مجموعاً بیش از ۵ میلیارد تصویر تولید کرده‌اند، چهره‌ی کلی این انفجار تصویری را تکمیل کرده‌اند. به این ترتیب، تا اواخر ۲۰۲۵ مجموع تولید جهانی تصاویر هوش مصنوعی به حدود ۳۵تا۴۰میلیارد تصویر رسیده است — رقمی حیرت‌انگیز که از نظر سرعت و کمیت، تاریخ هنر و تصویرگری بشر را وارد عصری تازه کرده است.

 

اگر بخواهیم ChatGPT را به‌طور مستقل حساب کنیم، می‌توان گفت تا پایان ۲۰۲۵ حدود ۲میلیارد تصویر از طریق رابطChatGPT تولید شده است. اما اگر آن را بخشی از DALL·E بدانیم، سهم کل OpenAI (DALL·E + ChatGPT) حدود ۴تا۵میلیارد تصویر است — یعنی نزدیک به ۱۰٪ کل تولید جهانی تصاویر هوش مصنوعی.

 

هوش مصنوعی در بازار هنرNFT

NFT مخفف عبارت انگلیسی Non-Fungible Token است.

در چند سال اخیر، هوش مصنوعی(AI) به‌طور جدی وارد بازار NFT شده و چهره‌ی هنر دیجیتال را دگرگون کرده است. نخستین اثر مهم در این زمینه، «ادموند دُ بلامی» (Edmond de Belamy) بود که در سال ۲۰۱۸ توسط گروه فرانسوی Obvious ساخته شد و بیش از ۴۳۰هزار دلار در حراجی کریستیز فروخته شد؛ این رویداد، آغازگر حضور رسمی هوش مصنوعی در بازار هنر بود.

از سال ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۵، حدود ۲۵درصد از کلNFTهای فروخته‌شده در جهان با مشارکت هوش مصنوعی تولید شده‌اند. پلتفرم‌هایی مانند OpenSea،Foundation،SuperRare و Objkt اکنون میزبان هزاران اثر از این نوع‌اند.

چهره‌های برجسته این جریان عبارت‌اند از:

  • رفیق آنادول(Refik Anadol) – هنرمند ترک‌تبار و استاد هنر داده؛ آثارش در موزه MoMA نیویورک به نمایش درآمده است.

https://www.youtube.com/watch?v=BfgyvSEVZlQ&t=176s

Immersive Material به هر نوع ماده، تصویر یا بافت دیجیتالی گفته می‌شود که برای ایجاد حس حضور و غوطه‌وری در یک فضا استفاده می‌شود.
مثلاً در طراحی فضاهای واقعیت مجازی(VR) یا نمایشگاه‌های ایمرسیو، طراح از متریال‌هایی بهره می‌گیرد که نور، صدا، حرکت و حتی واکنش به حضور مخاطب دارند.

🔹 مثال‌ها:

  • دیوارهایی با بافت متحرک و نورپردازی واکنشی
  • صداهای سه‌بعدی که با حرکت مخاطب تغییر می‌کنند
  • پروجکشن‌هایی که عمق و دمای رنگ را القا می‌کنند

📍 هدف: ایجاد احساس حضور واقعی در فضای مجازی یا هنری.

 در معماری و طراحی فضا

در معماری مدرن و طراحی موزه‌ها، Immersive Material یعنی مصالح یا متریال‌هایی که با نور، تصویر و صدا ترکیب می‌شوند تا تجربه‌ای فراگیر بسازند.

🔸 مثال:

  • استفاده از صفحات LED شفاف به‌جای دیوار
  • کف‌هایی که به لمس یا فشار واکنش نوری نشان می‌دهند
  • سقف‌های تصویری که افق آسمان یا حرکت آب را شبیه‌سازی می‌کنند

 در دنیای دیجیتال و متاورس

در متاورس و طراحی سه‌بعدی (3D environment design)، Immersive Material به بافت‌ها و افکت‌هایی گفته می‌شود که در رندرهای سه‌بعدی عمق، انعکاس یا شفافیت طبیعی ایجاد می‌کنند.
این متریال‌ها معمولاً با shader و texture mapping ساخته می‌شوند تا حس «واقعی بودن» فضا تقویت شود.

متریال ایمرسیو یعنی هر عنصر فیزیکی یا دیجیتالی که تجربه‌ی دیداری، شنیداری و حسیِ مخاطب را چنان تقویت کند که او خود را درون اثر حس کند، نه بیرون از آن.

برای طراحی جلد ویژه‌ی TIME100 AI امسال، هنرمند رفیق آنادول(Refik Anadol) — که خود یکی از چهره‌های برگزیدهٔ امسال در این فهرست است — سامانهٔ هوش مصنوعی استودیوی خود را با آرشیوی شامل بیش از ۵۰۰۰جلد مجلهٔ تایم(TIME) در طول بیش از ۱۰۰سال تاریخ انتشار آموزش داد.
خروجی این فرایند، یک بصری‌سازی انتزاعی با همان زیبایی‌شناسی سیال و مولکولیِ خاصِ آنادول است که او آن را چنین توصیف می‌کند:
این تصویر، بازنماییِ رؤیای هوش مصنوعی است؛ رویایی دربارهٔ یک قرن تاریخ تصویری مجلهٔ تایم.

ارزش بازار NFTهای تولیدشده با هوش مصنوعی در سال ۲۰۲۵ حدود ۱٫۲تا۱٫۵میلیارد دلار برآورد می‌شود؛ بیشترین فروش مربوط به آثار مفهومی، پرتره‌های سوررئالیستی و منظره‌های خیالی است.

در کنار فرصت‌های اقتصادی، چالش‌هایی نیز وجود دارد:
❖ مسئله‌ی مالکیت فکری (زیرا الگوریتم از آثار دیگر هنرمندان می‌آموزد)،
❖ ابهام در هویت خالق واقعی (انسان یا ماشین؟)،
❖ و خطر اشباع بازار و کاهش ارزش هنری به‌دلیل تولید انبوه.

بااین‌حال، بیشتر هنرمندان موفق امروز، ترکیبی از انسان و هوش مصنوعی را در فرآیند خلق به‌کار می‌گیرند؛ در واقع، ماشین به‌تنهایی هنرمند نیست، بلکه ابزاری است برای گسترش تخیل انسانی.

هوش مصنوعی؛ ابزار یا آغاز فصلی تازه در طراحی و هنر

در دوران دانشجویی، یکی از استادانم با لحنی تند از تلاش برای تبدیل خط نستعلیق به فونت انتقاد می‌کرد و قاطعانه می‌گفت:
«تا زمانی که زنده‌ام، اجازه چنین کاری را نخواهم داد.»
سال‌ها گذشت و اکنون نستعلیق در قالب‌های گوناگون دیجیتال‌سازی شده است، و آن استاد هنوز در قید حیات است.

این تجربه ساده اما پرمعنا، یکی از هزاران نشانه‌ای است که نشان می‌دهد مسیر فناوری، همانند آب باران، همواره راه خود را پیدا می‌کند؛ خواه ما پذیرای آن باشیم یا نه. همان‌گونه که در گذشته، ورود «هنر دیجیتال» با واکنش‌های تند و سرد همراه بود و سال‌ها طول کشید تا به‌عنوان شاخه‌ای معتبر از هنرهای تجسمی پذیرفته شود، امروز نیز با پدیده‌ای تازه به نام «هنر مبتنی بر هوش مصنوعی» روبه‌رو هستیم؛ پدیده‌ای که هنوز در آغاز راه خود قرار دارد.

با این حال، رشد سریع ابزارهای تولید تصویر و استقبال هنرمندان از این امکان تازه نشان می‌دهد که دیر یا زود باید برای آن جایگاهی مستقل در طبقه‌بندی هنر معاصر قائل شویم. شاید امروز نگاه‌های بدبینانه و خوش‌بینانه در کنار هم حضور داشته باشند، اما واقعیت آن است که این تازه‌وارد آمده تا بماند. همان‌گونه که آب باران مسیر خود را می‌یابد، فناوری نیز مسیرش را خواهد یافت؛ خواه ما از آن عقب بمانیم، خواه هم‌گام با آن حرکت کنیم.

در این نوشتار، تلاش دارم واکنش‌ها و دیدگاه‌های گوناگون درباره این پدیده را مرور و دسته‌بندی کنم؛ شاید این تحلیل بتواند در شکل‌گیری نگاهی آگاهانه‌تر به نقش هوش مصنوعی در هنر و طراحی مؤثر باشد. با این حال، باید پذیرفت که هنوز بسیاری از سطوح پیچیده‌تر تفکر انسانی — همچون درک زمینه‌های فرهنگی، روابط انسانی و تصمیم‌گیری‌های اخلاقی و ارزش‌محور — خارج از توان هوش مصنوعی است. در واقع، به نظر می‌رسد به‌جای آن‌که تفکر انسانی منقرض شود، شکل آن تغییر خواهد کرد.

انسان امروز بیش از هر زمان دیگر نیاز دارد مهارت‌هایی چون تحلیل انتقادی، خلاقیت میان‌رشته‌ای و توانایی «پرسیدن سؤال درست» را تقویت کند؛ مهارت‌هایی که هوش مصنوعی هنوز از آن بی‌بهره است.

 

آیا طراحان باید مهارت‌های تازه‌ای بیاموزند؟

با گسترش ابزارهای هوش مصنوعی، این پرسش به‌طور جدی مطرح شده است که آیا طراحان گرافیک باید مهارت‌های خود را بازتعریف کنند؟ پاسخ بی‌تردید مثبت است. امروزه دیگر دانستن اصول ترکیب‌بندی یا رنگ کافی نیست؛ طراح باید با ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی آشنا باشد، بتواند از پلتفرم‌های طراحی مولد بهره بگیرد و از همه مهم‌تر، مهارت تحلیل داده و هدایت خلاقانه‌ی سیستم را در اختیار داشته باشد.

در کنار این توانایی‌های فنی، مهارت‌های نرم همچون مدیریت زمان، تعامل مؤثر با کارفرما، و حتی شناخت فلسفه طراحی در عصر دیجیتال بیش از گذشته اهمیت یافته است. در حقیقت، طراح آینده، ترکیبی از خلاقیت انسانی و هوش فناورانه خواهد بود.

 

آیا هوش مصنوعی صرفاً یک ابزار است؟

برخی هنوز باور دارند که هوش مصنوعی صرفاً ابزاری در اختیار طراح است، همانند مداد یا نرم‌افزار فتوشاپ. اما این دیدگاه به‌تدریج در حال دگرگونی است. با مشاهده آثاری که توسط انسان و هوش مصنوعی به‌صورت مشترک خلق شده‌اند، درمی‌یابیم که در بسیاری از موارد، هوش مصنوعی نه تنها ابزار، بلکه شریک خلاقیت انسان است — هم‌سفر تازه‌ای در مسیر هنر، که اگر درست هدایت شود، می‌تواند مرزهای آفرینش را گسترش دهد.

آیا خلاقیت در خطر است؟

طراح امروز از هوش مصنوعی برای ایده‌پردازی، دریافت بازخورد و حتی اجرای جزئیات استفاده می‌کند — اما همچنان بدون آن‌که ذهنی مستقل در کار باشد. اگر طراح بتواند از این ابزار به‌درستی بهره گیرد و آن را هوشمندانه هدایت کند، مرز میان «ابزار» و «همکار خلاق» به‌تدریج مبهم می‌شود.

این دگرگونی پرسش‌های مهمی را درباره‌ی مالکیت اثر و اصالت خلاقیت مطرح می‌کند:
آیا خلاقیت در خطر است؟
آیا ممکن است ماشین، بهتر از انسان تصویر بیافریند، شعر بسراید یا موسیقی بسازد؟

این پرسش‌ها بارها در محافل طراحی و هنر دیجیتال مطرح شده‌اند، اما پاسخ قطعی و واحدی ندارند. با این حال، بسیاری از نظریه‌پردازان معتقدند که خلاقیت انسانی چیزی فراتر از ترکیب داده‌هاست.

در سطوح ساده‌تری مانند طراحی برای شبکه‌های اجتماعی، پوسترهای تبلیغاتی یا قالب‌های تکرارشونده، هوش مصنوعی می‌تواند عملکردی دقیق و سریع داشته باشد. اما هنگامی‌که موضوع به هویت‌سازی برند، طراحی سیستم‌های روایی، انتقال تجربه زیسته یا بیان شخصی می‌رسد، برتری خلاقیت انسانی کاملاً محسوس است.

در واقع، هوش مصنوعی هنوز فاقد بینش عمیق، تجربه زیباشناختی و ارتباط انسانی است — عناصری که در آثار طراحان حرفه‌ای نقشی بنیادین دارند. بنابراین جایگاه طراح انسانی، دست‌کم در حوزه‌ی تفکر و معناپردازی، همچنان محفوظ است.

 

تهدید یا فرصت؟

فناوری ذاتاً نه تهدید است و نه تضمینی برای موفقیت؛ همه‌چیز به نحوه‌ی مواجهه‌ی ما با آن بستگی دارد.
بحث درباره‌ی هوش مصنوعی همواره میان دو قطب قرار دارد: عده‌ای از کاهش کیفیت آثار و وابستگی شدید به ماشین نگران‌اند، و گروهی دیگر از سرعت تولید و گشایش فرم‌های نو سخن می‌گویند.

اما واقعیت این است که بی‌تفاوتی، خطرناک‌تر از هر دو دیدگاه است.
هنرمندانی که نه از تغییر می‌ترسند و نه چشم‌بسته با آن همراه می‌شوند، همان‌هایی‌اند که در آینده باقی خواهند ماند.

اگر هوش مصنوعی را درست بشناسیم و درست به کار گیریم، نه تنها جایگزین طراح نخواهد شد، بلکه به ابزاری برای نوآوری، گسترش خلاقیت و الهام نسل تازه‌ای از آفرینش تبدیل می‌شود.

بلاک‌چین (Blockchain) به معنای «زنجیرهٔ بلوک‌ها» است؛ فناوریِ پایگاه داده‌ایِ توزیع‌شده و تغییرناپذیر که به‌صورت عمومی یا خصوصی بین شبکه‌ای از نودها (کامپیوترها) اجرا می‌شود. Investopedia+1

چه چیزی است؟

  • در بلاک‌چین، اطلاعات در «بلوک‌ها» ذخیره شده و هر بلوک با استفاده از کدهای رمزنگاری‌شده («هش») به بلوک قبلی متصل می‌شود، بنابراین تغییر در دادهٔ یک بلوک بدون دستکاری همهٔ بلوک‌های بعدی و ایجاد اجماع شبکه تقریباً غیرممکن است. Wikipedia+1
  • این فناوری اغلب به‌عنوان دفترکل مشترک، شفاف و غیرمتمرکز توصیف می‌شود؛ یعنی نه یک نهاد مرکزی همهٔ کنترل را دارد، نه داده‌ها به آسانی تغییر می‌یابند. Amazon Web Services, Inc.+1

🔍چرا مهم است؟

  • به‌واسطهٔ امنیت و شفافیت بالای خود، بلاک‌چین کاربردهایی فراتر از پول دیجیتال دارد؛ مثل ردیابی زنجیرهٔ تأمین، ثبت مالکیت آثار دیجیتال (مثل NFT)، ایجاد قراردادهای هوشمند و احراز هویت. PwC+1
  • با حذف واسطه‌ها یا کاهش نقش آن‌ها، امکان کاهش هزینه‌ها، افزایش سرعت و ایجاد اعتماد در فرایندها دیده می‌شود. Investopedia

⚠️چالش‌ها و محدودیت‌ها

  • مصرف انرژی بالا (به ویژه در الگوریتم‌های «اثبات کار»/Proof-of-Work) یکی از معایب مهم است. Wikipedia
  • مقیاس‌پذیری و سرعت تراکنش‌ها در برخی شبکه‌ها هنوز چالش است.
  • مسائل حقوقی، تنظیم مقررات و نهفتگی صاحب‌امتیاز نیز از دغدغه‌های اصلی هستند.

 

«هنرمند» و «هوش مصنوعی»؛ تعامل نابرابر

ورود هوش مصنوعی به جهان هنر، تنها یک تحول فناورانه نیست، بلکه تغییری عمیق و بنیادین در خودِ مفهوم «آفرینش هنری» ایجاد کرده است. پرسش اصلی اینجاست:
هوش مصنوعی ابزاری است در دست انسان برای تحقق اهداف خلاقانه، یا خود به‌تنهایی یک عامل خلاق است؟

در آثار هنری تولیدشده با کمک هوش مصنوعی، نقش «هنرمند» مبهم و چندلایه است. آیا هنرمند همان کاربری است که با ماشین تعامل دارد و خروجی را هدایت می‌کند؟ یا برنامه‌نویسی است که الگوریتم را طراحی کرده است؟ شاید حتی بتوان گفت «ماشین» و مدل یادگیرنده‌ای که با تحلیل داده‌های عظیم و اجرای الگوریتم‌های پیچیده، تصویر یا صدا تولید می‌کند، خود بخشی از فرآیند خلاقیت است.

از دهه‌ی ۱۹۵۰ میلادی، فناوری و مفاهیم فناورانه به‌صورت تجربی وارد قلمرو هنر شدند. در همان دوران، آلن تورینگ(Alan Turing) — ریاضی‌دان و دانشمند بریتانیایی که از او به‌عنوان پدر علم کامپیوتر و هوش مصنوعی یاد می‌شود — با طرح آزمون تورینگ(Turing Test)، پرسشی بنیادین را مطرح کرد:
آیا یک ماشین می‌تواند چنان رفتار کند که از انسان قابل‌تشخیص نباشد؟

این پرسش، نقطه‌ی آغازِ گفت‌وگو میان علم و هنر شد. از اواخر دهه‌ی ۱۹۵۰، هنرمندان تجسمی به‌صورت جدی و عملی از ابزارها و مفاهیم نوین فناوری برای خلق آثارشان استفاده کردند.
آثاری که در مرز میان انسان و ماشین شکل می‌گرفتند، به‌تدریج تعریف سنتی «هنرمند»، «اثر» و حتی «مالکیت» را به چالش کشیدند.

سیستم‌های امروزی هوش مصنوعی، هرچند ریشه در همان تلاش‌های نخستین دارند، اما در سال‌های اخیر جهشی چشمگیر را تجربه کرده‌اند. توانایی این مدل‌ها در پردازش حجم عظیمی از داده‌ها با الگوریتم‌های پیچیده‌ی یادگیری عمیق، موجب شده تا آثار هنری‌ای خلق شوند که مرز میان خلاقیت انسانی و مصنوعی را بیش از هر زمان دیگر مبهم کنند.

در نتیجه، هوش مصنوعی نه‌تنها ابزار تازه‌ای در خدمت هنر است، بلکه زمینه‌ساز بحث‌های تازه‌ای درباره‌ی اصالت خلاقیت، مالکیت اثر و جایگاه انسان در عصر الگوریتم‌ها نیز شده است.