هنر، پیش از آنکه کلمهای بر زبان بیاید یا خطی بر کاغذ نقش بندد، در غارها زاده شد. بیش از ۳۰ هزار سال پیش، انسانهای نخستین با ذغال، خاک سرخ و رنگهای طبیعی، دیوارهای غارها را به صحنه شکار و رؤیاهایشان تبدیل کردند. غار لاسکو در فرانسه و آلتامیرا در اسپانیا هنوز صدای آن نخستین هنرمندان را در خود دارد؛ هنرمندانی که هر خطشان دعا و هر نقششان نشانی از زندگی بود.
با گذشت هزاران سال، تمدنها آمدند و رفتند، و هنر همراهشان تغییر شکل داد. در مصر باستان، هنر در خدمت جاودانگی بود؛ نقاشیها و پیکرهها نه برای تزئین، بلکه برای همراهی روح در جهان پس از مرگ خلق میشدند. یونان باستان، هنر را به جشن انسان تبدیل کرد. پیکرههای مرمرین و معابد باشکوه مانند پارتنون، به زیبایی و هماهنگی بدن و روح انسان ادای احترام میکردند.
روم، این میراث را گرفت و آن را به واقعگرایی سیاسی و شکوه امپراتوری افزود. اما با سقوط روم، هنر اروپا در آغوش قرون وسطی رفت؛ دورانی که نقاشیها و موزاییکها بیش از هر چیز، روایتگر ایمان بودند و نور طلا بر پسزمینهها میدرخشید.
سپس ناگهان، با رنسانس، درهای جهان دوباره گشوده شد. لئوناردو داوینچی، میکلآنژ و رافائل، هنر را به عرصهای برای جستوجوی بیپایان حقیقت و زیبایی بدل کردند. پرسپکتیو، نور، آناتومی—همه به خدمت داستانهایی درآمدند که دیگر نهتنها درباره آسمان، بلکه درباره انسان نیز بودند.
در سدههای بعد، هنر همچون رودخانهای پرپیچوخم مسیر خود را عوض کرد. باروک با شکوه و درام، روکوکو با ظرافت و بازیگوشی، نئوکلاسیسیسم با بازگشت به نظم و سادگی، و رمانتیسیسم با طغیان احساسات، هرکدام جهانبینی تازهای را بر بوم آوردند.
سده نوزدهم با امپرسیونیستهایی چون مونه و رنوار، مرزها را شکست. آنها نور را شکار کردند و لحظهها را در رنگهای لرزان ثبت کردند. پس از آن، مدرنیسم قرن بیستم آمد—پیکاسو، ماتیس، کاندینسکی—و با جسارت، فرم و معنا را از نو تعریف کرد. هنر انتزاعی، دادائیسم، سوررئالیسم، همه نشان دادند که هنر میتواند از دنیای بیرون جدا شود و به دنیای درون سفر کند.
امروز، در عصر دیجیتال، هنر دیگر به بوم یا سنگ محدود نیست. از ویدئوآرت و هنر مفهومی تا NFTها و هوش مصنوعی، مرز میان خالق و مخاطب، میان اثر و تجربه، روزبهروز محوتر میشود.
تاریخ هنر داستان بیپایان کنجکاوی بشر است—از خطوط ساده بر دیوار غار تا پیکسلهای درخشان بر صفحه نمایش. هر دوره، آینهای است که هم چهره انسان را نشان میدهد و هم آرزوهایش را.
شاید راز ماندگاری هنر همین باشد: اینکه ما در آن هم گذشتهمان را میبینیم، هم آیندهای را که هنوز نیامده است.
سید مسعود شجاعی طباطبایی