خاطره ای از دو عکس قبل و بعد از شهادت + پادکست

خاطره ای از دو عکس قبل و بعد از شهادت + پادکست

تو اوج درگیری با دشمن در ارتفاعات قلاویزان در عملیات کربلای یک  ، جایی که طی چند مرحله رزمندگان عراقیها رو عقب زده بودند، در اوج گرما، با انفجار خمپاره ها و شلیک گلوله ها ، دوربین به دست  راه افتادم تا روحیه بخش  دل پاک بچه ها باشم. 

به سنگری رسیدم بدون سقف در حالیکه بچه ها به شدت مشغول نبرد بودند. در این میان یکی از بچه های رزمنده متوجه من و دوربین ام شد.

- برادر یک عکس از من می گیری؟

- عزیزم ، روراست زیاد فیلم برام باقی نمونده ، ناراحت نشی ...