تکنیک عرفی سازی و همرنگی با جماعت

تکنیک عرفی سازی و همرنگی با جماعت


یکی از تکنیک‌های مهم در پروپاگاندا و تبلیغات، عرفی سازی و همرنگی است . در این تکنیک، طراحان عملیات روانی با استفاده از زبان، عادات و آداب مردم عادی تلاش می کنند تا دیدگاه مورد نظر خود را متناسب با ذائقه مردم معرفی کنند. در مواردی که جمعیت هدف نسبت به زبان و آداب رسمی یا روشنفکرانه بدگمان هستند، استفاده از این تکنیک بسیار موثر خواهد بود.

تعریف هم رنگی
 " هم رنگی" را میتوان تغییر در رفتار یا عقاید فرد در نتیجه اعمال فشار حقیقی یا خیالی از طرف شخصی دیگر یا گروهی از مردم تعریف کرد. انسان پیوسته در بین ارزش های مربوط به فردیت و ارزش های مربوط به هم رنگی با جماعت در حالتی پر از تنش به سر می برد.
انسان موجودی جمع زی میباشد و هراسی شدید از گوشه گیری و انفراد دارد .سئوالی که مدام مطرح شده و هر کسی به زعم خود به ان پاسخ داده این است که معیار انسان برای رفتار چیست؟ ایا دستورات شرعی است؟ عقل چه جایگاهی دارد؟ قانون کجای کار ایستاده است؟ اخلاق جایگاهش کجاست ؟ عرف جایگاهش کجاست؟
ناگفته پیداست که ضرب المثل بالا،تاییدی بر ارجحیت عرف بر دیگر مؤلفه ها دارد. عرف، التقاطی ازترکیب چهار مؤلفه دیگر در هر جامعه ای میباشد . در برخی از جوامع، در صد زیادی از عرف شان از دین و مذهب گرفته شده، در جایی دیگر وزن اخلاق در عرف بیش تر است و در برخی ازجوامع؛ عرف شان بیش تر از قانون برگرفته شده است. و در جوامعی، عرف را بر پایه حداکثر لذت و حداقل رنج بنا گذاشته اند. بنابراین هیچ عرفی در هیچ کجای دنیا وجود ندارد که از این چهار یا پنج عامل بی نصیب باشد ولی میزان و درصد تأثیر گذاری عوامل، مناسب با وضعیت هر جامعه بوده و اصطلاحا، اقتضایی است.
همان طور که میدانید برخی از رفتارها که گاها عرفی میشود تناسب زیادی با مؤلفه های اقتضایی آن جامعه ندارد به عنوان مثال انتظار میرود که در جامعه مذهبی، دین و مذهب از عناصر تشکیل دهنده عرف باشند ولی مشاهده میشود رفتارهایی عرفی میشود که در متون مذهبی، نه تنها پسندیده نیست بلکه مذموم و نکوهیده است ولی عرفی شده است.
مثلاً مناسک ازدواج جوانان مدرن، که اصلاً تناسبی با دین و مذهب و اخلاق و حتی قانون هم ندارد صرفا التقاطی محض از این مؤلفه هاست و در بین حاملان این رفتار عرفی؛ از مذهبی و دین دار گرفته تا قانون مدار و اخلاقگرا و لذت گرا، زیاد مشاهده میشود .
ضرب المثل اصلی بحث که میگوید " گر خواهی نشوی رسوا, هم رنگ جماعت شو" با استدلالهای بالا تضاد دارد زیرا امکان دارد جماعتی راه خطا را در پیش گرفته باشند ایا باید با جماعت گمراه همراه شد؟ بهترین مرجع در جامعه ما, کلام خداست که در سوره بقره( ۱۳۸ و۱۱۶), نسا( ۱۳۱), مائده( ۱۰۰), انفال( ۳۷) و اسرا( ۴۴) تکلیف را بر ما روشن میکند . گر می خواهی رسوای عالم نشوی و موفق و خوشبخت باشی راهی جز این نداری که هم رنگ خوبی ها شوی و از هم رنگی با بدیها بپرهیزی. لذاست که میتوان از ضرب المثل را این چنین تغییر داد" گر خواهی نشوی رسوا، هم رنگ واقعیت شو"
مواردی را که سبب افزایش هم رنگی در اشخاص میشود :
مهم بودن نظر اکثریت در گروه‌های اجتماعی
نوع گفتار و رفتار و تعامل فرد.
ترکیب و هماهنگی افراد گروه
به اجبار فرد از اتحاد اولیه خود که سبب فشار گروهی می شود کاهش هم رنگی میگویند.
شخصی که در گروه ثابت قدم و دارای استحکام بالایی است خیلی راحت می تواند سبب ایجاد نا هم رنگی و تفاوت شود و تخلف برای وی راحت تر است.
عواملی که باعث افزایش و کاهش هم رنگی میشود
۱- اتفاق اکثریت:چنانچه اتفاق نظر اکثریت با پاسخ مغایرت شکسته شود، قدرت گروه به گونه ای جدّی کاهش می یابد.
یک عضو مخالف، تأثیر نیرومندی بر آزادی از نفوذ اکثریت دارد. هرچند، اگر اتفاق نظر وجود داشته باشد اکثریت گروه برای به حداکثر رساندن هم رنگی، به اشخاص زیادی احتیاج ندارد. در واقع تمایل فرد به هم رنگی در در برابر فشار گروهی، زمانی که اکثریت هم رأی تنها مرکب از سه نفر هستند، به اندازه ی موقعی است که اکثریت هم رأی، مرکب از شانزده نفرند.
۲- وادار ساختن فرد به متعهد بودن به قضاوت اولیه خود:این شیوه می تواند هم رنگی در اثر فشار گروهی را کاهش دهد. خود را بعنوان داور بازی فوتبال تصور کنید که در جریان بازی، بازیکنی را از زمین بیرون نموده اید . بعد از پایان بازی، سه داور دیگر پیش شما می آیند و هر یک میگوید که به نظر وی نباید بازیکن را اخراج می کردید. چه قدر ممکن است که قضاوت خود را در خصوص آن بازیکن تغییر دهید؟ زمانی که اشخاص قبل از شنیدن قضاوت دیگر داوران، خود را" علنا" به قضاوتی متعهد کنند، هم رنگی بسیار کاهش می یابد.
۳- نوع شخصیت فرد: افرادی که عزت نفس کمتری دارند، خیلی بیش تر به فشار گروه تن در می‌دهند تا آنهایی که عزت نفس بیشتری دارند. اما عزت نفس وابسته به یک تکلیف ویژه را میتوان در موقعیتی خاص تغییر داد.
همچنین اگر شخصی اعتقاد داشته باشد که برای وظیفه ی موردنظر استعداد و قابلیت ندارد، تمایل وی به هم رنگی افزایش می یابد.
۴- فرهنگ: در خصوص هم رنگی اختلاف های فرهنگی چندی هم وجود دارند. هم رنگی در جوامع جمع گرا( مانند نروژ، چین و ژاپن)، از جوامع فردگرا( مانند ایلات متحده و فرانسه) بیش تر است.
۵- جنسیت:عامل تأثیر گذار دیگر در هم رنگی جنسیت است. به نظر میرسد یک اختلاف جنسی کوچک، ولی پایدار وجود دارد ، بدین ترتیب که زنان، بیش از مردان هم رنگی نشان می‌دهند .
۶- ترکیب گروه: هم رنگی به ترکیب گروهی که اعمال فشار میکند هم مرتبط است. گروهی در ایجاد هم رنگی موفق تراند که ۱- متشکل از اشخاص متخصص باشد، ۲- اعضای گروه( تک تک یا دسته جمعی ) برای فرد مهم باشند، یا ۳- اعضای گروه( تک تک یا دسته جمعی ) به نحوی با فرد قابل مقایسه باشند.
۷- موقعیت در گروه:تخلف از هنجارهای گروه برای شخصی که از موقعیت مستحکمی در گروه بهره مند است، اسان تر است.

هم رنگی در افراد
ازمایش هایی که در روانشناسی اجتماعی بر روی بعضی اشخاص انجام گردیده است ، نشان می‌دهند که یکی دیگر از خصوصیت های انسان این است که تابع جمع باشد؛ برای این که نمی خواهد رسوا شود و درصورتی که ببیند اکثر جمع نظر مخالف نظر وی را دارند، امکان دارد به نظر خود شک کند.
متأسفانه در شرایط فعلی جامعه، هم رنگی افراد تشویق میشود . اصولا هم رنگی در جوامع بسته و محدود بیش تر وجود دارد؛ برای این که دولت ها تلاش میکنند اشخاص را بر اساس یک فرم و یک قالب نگه دارند و همه آن طوری که جمع می پسندند، عمل کنند.
اشخاص باید مراقب باشند که تحت‌تأثیر جمع قرار نگیرند و روی ارزش های خود بیاستند؛ برای این که این مسئله امکان دارد برای اشخاص مسئله ساز شود که بیش تر در همان نوجوان ها صدق میکند . معمولاً بعضی از نوجوان ها، تحت‌تأثیر فشار گروهی به کشیدن سیگار، استفاده الکل و یا مواد مخدر، آرایش عجیب و غریب و لباس‌های ناجور روی می آورند.