خط «معلی» را می‌توان به شعر نیمایی تشبیه کرد

خط «معلی» را می‌توان به شعر نیمایی تشبیه کردخط «معلی» را می‌توان به شعر نیمایی تشبیه کرد

به گزارش روابط عمومی مرکز هنرهای تجسمی به نقل از هنرآن لاین، محمدسعید نقاشیان از شش سالگی با ادبیات، شعر و موسیقی آشنا شد و سال ۱۳۶۹ خطاطی را آغاز کرد. او در سال ۱۳۷۶، با استاد حمید عجمی آشنا شد و همین موجب شکل‌گیری تحول بزرگی در زندگی‌شان شد. عجمی سال ۱۳۸۳ به او تاکید کرد بین موسیقی و خطاطی یکی را انتخاب کند و نقاشیان خطاطی را برگزید. نقاشیان گفتنی‌های زیادی درباره خوشنویسی، نقاشی ‌خط و خط معلی دارد که در ادامه می‌خوانید.

 با توجه به اینکه شما در خانواده‌ای هنرمند متولد شدید،  اما آشنایی با استاد حمید عجمی را بزرگترین اتفاق هنری زندگیتان می‌دانید، علت این تلقی چیست؟ آیا در آن زمان خط «معلی» توسط استاد حمید عجمی ارائه شده بود یا آشنایی با شخصیت آقای عجمی و نگاه ایشان به خطاطی باعث این تحول در شما شد؟

بنده از دوران طفولیت با شعر و ادبیات آشنا هستم. از شش سالگی علاقه‌مند به شعر شدم و با آثار استاد شهرام ناظری به موسیقی نیز تعلق خاطر پیدا کردم. به واسطه برخی از قطعه‌هایی که این استاد موسیقی اجرا کرده بودند با مولانا آشنا شدم. از طرفی در زندگی مولونا مطالعه نمودم و به این موضوع رسیدم که جلال الدین بلخی وقتی با شمس وجود خودش روبرو شد، تحولی شگرف در آثارش پدید آمد. ما در ادبیات و عرفان واژه‌های خاصی مثل پیر، مراد و مرشد داریم؛ فردی که بخواهد در مسیر درست و خاصی پیش برود باید از استادی که در ادبیات از وی با واژه‌هایی چون پیر مراد یاد شده است، پیروی کند و این مسئله در ادبیاتِ عرفانی تجلی بسیاری دارد. حتی قرآن کریم هم به پیروی از استاد و مرشد در طی طریق تاکید دارد، جایی که خداوند به پیروی حضرت موسی از حضرت خضر اشاره می‌کند.

ما هم اگر بخواهیم پیشرفت کنیم باید به سراغ یک استاد برویم که صاحب نفس، کلام و قلم باشد. آقای حمید عجمی همه ویژگی‌های یک استاد شایسته را داشت. بنده وقتی ایشان را پیدا کردم، متوجه شدم که گمشده مسیر بنده در راه زندگی خودم و به خصوص هنر خوشنویسی ایشان هستند. بنده از سال 1376 افتخار شاگردی ایشان را دارم. سال 1383 دوره‌ای بود که من موسیقی هم کار می‌کردم؛ استاد عجمی در آن سال به بنده گفتند که از بین موسیقی و خوش‌نویسی یکی را انتخاب کنم و بر روی آن متمرکز شوم و از آن موقع بیست سالی می‌شود که روی خط متمرکز هستم.

خط معلی چه ویژگی هایی دارد که شما آن را اتفاق خاصی در خطاطی چند قرن اخیر دانسته‌اید؟ درباره عرفان این خط توضیح دهید.

بنده از سال 1369 خوشنویسی را شروع کردم و دیدم همه در نستعلیق از آقای امیرخانی و اساتید دیگر تقلید می‌کنند و نعل به نعل مثل آن ها می‌نویسند. سوالی ذهنم را مشغول کرد که چه کنم تا به مثابه اسب عصاری در حیطه تکرار قرار نگیرم. شاید تقدیر در جواب من، آقای عجمی و خط «معلی» را پیش رویم قرار داد. خط معلی به شکلی است که گویی تمام خطوط چون کوفی، ثلث، محقق و ریحان در آن هست و در عین حال انگار وجود ندارد.

به طور کلی خط نستعلیق مربوط به معرفت و عرفان است. به عنوان مثال شما نمی‌توانید با نستعلیق کلمات معمولی مثل« به سمت مترو» را بنویسید. در خوشنویسی به عنوان نمونه بایستی اشعار عرفایی چون حافظ، مولانا و امثالهم را کتابت کنیم. ذات خوش‌نویسی با معنویت عجین شده است و این معنویت هم به قرآن برمی‌گردد. به بیان دیگر هر محتوایی که به معرفت قرآنی بازمی‌گردد، عرفان است، عرفانی که با مولفه شریعت معیت دارد. عرفان بدون شریعت به جز بازی و فریب چیز دیگری نیست. معرفت سرشار از سکوت، خاموشی، سر به کار و دل به یار بودن، دائم به نماز و وضو بودن است. ما اعتقاد داریم که نباید بدون وضو به قلم خوشنویسی دست بزنیم، زیرا قلم نی با استناد به آیه «ن وَٱلقَلَمِ وَمَا یَسطُرُونَ»  تجسد آیه قرآن است. در وادی عرفان، استاد مرید خود را به تکرار ذکری، امر می‌کند و خوشنویسی هم نوعی تکرار است. وقتی شما در نوشتن خط، تکرار می‌کنید به آن هدف غایی و نتیجه ازلی نزدیک می‌شوید.

درباره خطوط ابداعی خودتان هم توضیح بفرمایید. اصولاً ابداع یک خط جدید تابع چه قوانینی است و چگونه اتفاق می افتد؟

بنده به این شکل نوشتار خط نمی‌گویم، بلکه نام قلم بر روی آن می‌گذارم. زمانی می‌توانیم نام  خط بر آن اطلاق کنیم که 50 سال از خلق آن گذشته باشد و 100 خطاط از روی رسم‌الخط واحد آن بنویسند. به عنوان مثال وقتی خط نستعلیق 450 سال پیش توسط میرعلی تبریزی ابداع شد، کسی که با آن شیوه می نوشت، نستعلیق‌نویس نام می‌گرفت. اما امروزه بعد گذشت سال‌ها و در حالتی که هزاران نفر از روی رسم‌الخط آن می‌نویسند، می‌توانیم به آن یک خط مستقل بگوییم. در همین راستا بنده به قلم‌های ابداع شده توسط خودم خط نمی‌گویم. البته خط‌های بنده موالید هفتگانه «معلی» است. وقتی ذهنیتم در خط معلی شکل گرفت، به تبع، این هفت قلم هم خلق شد. زمانی که استاد عجمی 35 ساله بودند، به خط معلی رسیدند و من در آن زمان 20 ساله بودم. آن زمان با خود فکر می‌کردم، آیا روزی می‌شود که بتوانم مثل ایشان خطی از خودم داشته باشم؟ 15 سال گذشت و بنده هم مثل استاد عجمی در 35 سالگی زمانی که در ابتدای سال میلادی، پاریس بودم، به شیوه نوشتن خودم رسیدم. وقتی به ایران برگشتم هم شکل قلم متن پخته شد و شاید اکنون نزدیک به هزار نفر از روی آن می‌نویسند. هر کدام از هفت قلمی که بنده ساخته‌ام، ویژگی‌های خاص خودش را دارد.

شاید آیه «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنَا» را بتوان الگوی این ساخت من در نظر گرفت. زیرا سال‌ها برای این خلق زحمت کشیدم و آرزویش را داشتم. ما اگر طلب کنیم و در راه این طلب ممارست داشته باشیم به آن دست می‌یابیم. جالب است بدانید من در دوره‌ای در راه رسیدن به این مقصود، 13 ساعت در روز خط می‌نوشتم.

بازخورد این خطوط جدید در میان اساتید خطاطی چگونه بوده است؟ آیا از آن استقبال کردند یا این استقبال در میان نسل جدید هنرمندان خطاطی بیشتر بوده است؟

اساتید سنتی نسبت به خطوط جدید واکنش نشان می‌دهند و برخی حتی خط «معلی» را به رسمیت نمی‌شناسند. خط «معلی» را می‌توان به شعر نیمایی تشبیه کرد. در ابتدا شاعران با این سبک زاویه داشتند، اما اکنون آن را پذیرفته‌اند. به همین سیاق شعر نیمایی «معلی» به نتیجه خواهد رسید و به عنوان خط دوم شناخته خواهد شد. به مرور تعداد افرادی که به خط معلی گرایش پیدا کرده‌اند در حال زیاد شدن است. یادگیری این خط هم دشواری‌ها و مراحلی دارد، اما با این حال جوانان زیادی به سمت یادگیری معلی آمده‌اند. اینجا بایستی اشاره کنم، خط معلی به عنوان یک خط ایرانی در یونسکو ثبت شده است.

نقاشی‌خط یا خط‌نقاشی؟ کدام واژه صحیح‌تر است، به نظر می‌رسد در اولی اصالت و اولویت به نقاشی داده شده و در دومی به خط. چرا شما در سایت شخصی خود از واژه نقاشی‌خط استفاده کرده‌اید.

نقاشی خط را نه خوشنویس‌ها قبول دارند نه نقاش‌ها. نقاشی خط حتی یک اتحادیه یا انجمن ندارد. در واقع این پدیده به نقاشی نزدیک‌تر است. به عنوان مثال شما یک سرو می‌بینید که درونش خط نوشته شده است. فضایی که سالوادور دالی در نقاشی داشت و خیال‌های مختلف را در کنار هم قرار می‌داد و چیدمان می‌کرد. این شکل از سورئالیسم در دوره سلجوقی و در مرغ بسم الله هم دیده می‌شود. بسم الله در یک مرغ قرار گرفته است. اگر خط قالب باشد به این پدیده خط نقاشی می‌گویند و اگر نقاشی بر خط غالب باشد به آن نقاشی خط اطلاق می‌شود. در هر دو پدیده از حروف استفاده شده، جایی کم، جایی زیاد و این تفاوت میان خط‌نقاشی و نقاشی‌خط است.

در خصوص بازتاب آثار هنری خودتان و تمرکز بر روی نقاشی‌خط و حضور در نمایشگاه‌های خارج از کشور توضیح دهید. آیا می‌توان نقاشی خط را نماینده هنر مدرن ایرانی دانست؟

تمرکز بنده در نمایشگاه‌های بین‌المللی بر روی نقاشی‌خط بوده است و استقبال خوبی هم از آن شد. با این که بنده از یک زبان دیگر اثر خلق می‌کنم و اما بیننده خارجی با اثر من ارتباط وجودی برقرار می‌کرد و این آثار را می‌خرید. در واقع وی با فرم ارتباط گرفته است و بخشی از وجودش با من و اثرم عجین شده.

اگر بخواهیم بیشتر در باب مباحث اندیشه‌ای خطاطی صحبت کنیم باید خدمت شما عرض کنم که در بحث‌ها و گفتگوها، ما با شعر، ادبیات و روانشناسی مواجه می‌شویم و بنده سعی می‌کنم خلاصه این موارد را به شاگردانم بگویم. به عنوان مثال همین سرو در هویت ایرانی جا داشته است. بنده این مسائل را به خط‌آموزان می‌گویم و 8 جلسه را به آن اختصاص می‌دهم و مباحث عرفانی، اخلاقی، اسطوره‌شناسی، تاریخ هنر، نمادشناسی، رمزشناسی، تطبیق سبک‌های نقاشی از رئالیسم تا رمانتیسم و انطباق این موارد با یکدیگر را به شاگردان تدریس می‌کنم.